دکتر فاطمه قاسمزاده - روانپزشک
سلامت از دیدگاه روانشناسی در کلیترین مفهوم آن، حالتی است که فرد از نظر جسمی و روانی در حد تعادل قرار دارد. بنابراین تعادل، کلید حفظ سلامت است.
سازمان جهانی بهداشت نیز سلامت را حالت سلامتی کامل، جسمی، روانی و اجتماعی، میداند که با مفهوم نبود بیماری یا ناتوانی متفاوت است.
خشونت همه ابعاد رشد و سلامت نوجوانان را تحت تأثیر قرار میدهد. رشد جسمی آنان را به علت ایجاد استرس و تنش فراوان مختل میسازد. در رشد ذهنی یا شناختی آنها تأثیرات کاهش دهنده بر جای میگذارد و یادگیری و پیشرفت تحصیلی آنان را کاهش میدهد.
مفهوم سلامت اجتماعی به عنوان بُعد مهم دیگر سلامت در سالهای اخیر توسط سازمان جهانی بهداشت مطرح شد و به این معناست که برای دسترسی به سلامت کامل، تنها سلامت جسمی و روانی کافی نیست بلکه از آنجا که انسان در محیط جمعی زندگی میکند، سلامت اجتماعی نیز ضروری است. منظور از «سلامت اجتماعی» مشارکت فعال مردم در زندگی اجتماعی است. این مشارکت از طریق شرکت در سازمانهای غیردولتی و فعالیتهای داوطلبانه، انجام فعالیتهای شغلی، تحصیلی، انجام وظایف شهروندی مانند شرکت در انتخابات، پذیرش قوانین و مقررات، شرکت در اجتماعات و ... صورت میپذیرد. انسانی از نظر اجتماعی سالم است که مشارکت فعالتری در جامعه از طریق فعالیتهای ذکر شده داشته باشد. تأمین سلامت به مفهوم کلی آن برای همه افراد، به ویژه برای نوجوانان به دلایل گوناگون از اهمیت فراوانی برخوردار است.
نوجوانی ، سالهای تغییر و تحول در همه جنبههای رشد جسمی، ذهنی، عاطفی، روانی و اجتماعی است و آشنایی نوجوانان و کسانی که با آنها در ارتباط هستند، با معیارهای رشد و سلامت، به ایجاد زندگی سالم و پرنشاط برای آنان کمک فراوانی خواهد کرد. نوجوانان سرمایههای آینده، هر جامعه هستند و هر اندازه که از سلامت کافی برخوردار باشند، رشد و پیشرفت جامعه را تضمین خواهند کرد. اولین گام در راه حفظ سلامت نوجوانان ، شناخت عوامل مؤثر در خشونت به صورت مثبت یا منفی و یا تقویت کننده و بازدارنده، در این زمینه است. یکی از عوامل مهمی که به عنوان عامل بازدارنده در ارتباط با سلامت نوجوانان نقش مؤثر دارد، خشونت است. خشونت همه ابعاد رشد و سلامت نوجوانان را تحت تأثیر قرار میدهد. رشد جسمی آنان را به علت ایجاد استرس و تنش فراوان مختل میسازد. در رشد ذهنی یا شناختی آنها تأثیرات کاهش دهنده بر جای میگذارد و یادگیری و پیشرفت تحصیلی آنان را کاهش میدهد. رشد عاطفی- روانی آنان را با مشکلات متعددی روبرو میسازد و سازگاری اجتماعی و ارتباط مناسب آنان را با دیگران - همسالان و بزرگسالان- دچار اختلال میسازد. از این رو، پرهیز از خشونت نقش مؤثری در حفظ و تأمین سلامت جسمی ، روانی و اجتماعی نوجوانان بر عهده دارد و به عنوان راهکار چه در سطح پیشگیری و چه از نظر درمان مطرح میشود. خشونت از دیدگاه روان شناسی یعنی ناتوانی در کنترل خشم. بنابراین برخلاف آن که برخی خشونت را نشانه قدرت میدانند، نمایانگر ضعف و درماندگی فرد در مقابله با مشکلات و کنترل خود است و بدیهی است کسی که از کنترل حالات خود ناتوان است، فرد قدرتمند و موفقی در زندگی نخواهد بود.
خشونت، شیوه بروز خشم است و آموختنی است.
زندگی در حوزه فردی، خانوادگی و اجتماعی همیشه با مشکلات گوناگونی همراه است و خشونت نه تنها روش سنجیدهای برای کاهش آنها نیست بلکه دشواریهای دیگری را نیز ایجاد خواهد کرد و این را تجربه افراد بیشماری در طول زمانهای زیاد و در مکانهای مختلف، نشان داده است.
خشم از جمله هیجانهایی است که به طور طبیعی و ذاتی در همه افراد با تفاوتهایی وجود دارد و انسان در طول زندگی خود میآموزد و یا باید بیاموزد که هیجانهایش را تحت کنترل خود درآورد و در سطح متعادل نگاه دارد.
از جمله عواملی که سبب افزایش خشونت در همه افراد به ویژه در نوجوانان میشود، باورهای نادرستی است که در مورد علت و چگونگی خشم وجود دارد و برخی آن را پدیدهای ذاتی و طبیعی بخصوص برای مردان میدانند. در حالی که خشونت نه طبیعی است و نه غیرقابل کنترل. خشونت با خشم متفاوت است. خشونت ،شیوه بروز خشم و آموختنی است.
اگر از دوران کودکی راههای درست بیان و ابراز هیجانات را بیاموزیم که بیشتر از راه الگوپذیری و همانندسازی انجام میگیرد ، مطمئناً از بروز خشونت پیشگیری کردهایم. تفاوتهای جنسیتی در خشونت نقشی ندارند. اگر مردان خشونت بیشتری از خود نشان میدهند، یاد گرفتهاند که چنین باشند نه این که ذاتاً خشونت بیشتری دارند. باور نادرست دیگری که در مورد خشونت وجود دارد این است که گروهی فکر میکنند نوجوانی به طور طبیعی، دوران خشم و پرخاشگری است. درست است که تغییرات جسمی، عاطفی و روانی در دوران نوجوانی سطح هیجانات را افزایش میدهد و نوجوانان بیشتر احساسی عمل میکنند، اما به معنای آن نیست که نوجوانی با خشونت پیوند ناگسستنی دارد.
نظرات
بدوننام
21 فروردین 1395 - 03:51مردم وقتی میان در مورد این جور مسائل بخونن، حتما کاری داشتن. مثلا مقاله بنویسن، تحقیقی داشته باشن و ... الکی که نمیان. خودتون بگین. اگر بخواین یه مقاله به استادتون واسه پایان نامه بدین واسه جزء جزء قسمتاش به منابع نیاز ندارین؟ الان این متن شما که نوشتین به درد حتی خوندنم نمی خوره. چه فایده وقتی نمی دونی مال چه زمانیه یا کجا ثبت شده؟ نی تونین یه کاری رو کامل و درست انجام بدین اصلا انجام ندین دیگه. الان توی صدتا سایت رفتم برای فهمیدن منبع این متن. هیچ جا ثبت نشده. نکنه از خودتون در آوردین؟